از شـِکست ِ عـشقی هـم بدتره لامصب .. :| اصـن یه وضی

خیلی جالبه

مانیتورمو تمیز کردم

انگارهمتون رفتید حموم !

=))

+ دوستان گـُفتن بلاگ شـاد بزن ! خـواستم بگم بلاگ ِ شـادم نمیاد ! اومـدم دیدم لامصب فقط بلاگ ِ شـادم میاد !:D

+نصـف ِ شبی حـشره ی کـصافط معلوم نیس از کـُجا اومـده صاف نشسته رو کیبورد ، مـنم دفتر برنامه ریزیمو برداشتم چـنان کوبیدم رو سرش که نـگو ..

حـالا جنازش افتاده بود بین ِ دکـمه ی های کیبورد ، منم از ترس ِ اینکه زنده باشـه یکی دو کلمه تایپ میکردم دوباره دفترو میذاشتم روش در نره ..:|:D

متاسفانه یه لحـظه غفلت کردم در رفت :|

الان حتماً تو تاریکی نشسته داره نقشه میکشـه که به طرز وحـشتناکی ازم انتقام بگیره :|

+گـفتم دفتر برنامه ریزی ..لامصب هر روز ظهر که از خـواب بیدار میشمـ با اون صفحه های خالیش وامیسه زُل میزنه تو چـشام :|

آخـه من ُ چـه به خـرخونی!:D

+دو روزه همش یادم میره یه دونه پـُفک  رو که تو کابینت قایم کردم بخورم ، این بی معرفتیا از من بعید بود :|

+ تو خـونه علیه مـن دارن توطئه میکنن ، اگه یه وخ دیدین دیگه اینجا نیومدما ، اسممُ تـوی اسامی برتر کنکور سال ِ بـعد بیابید :P

+ حــشره مذکور رو فک کنم بدجور زدمش مخش چیز شده، عین ِ وحشیا اومد خودشو زد به صفحه ی مانتورو رفت :|